بخش دوم؛ گزارش نشستهای مؤسسه دین و اقتصاد به مناسبت هفته دفاع مقدس:اهتمام خاص مرحوم عالی نسب به توسعه صنعت بومی در کشور
مؤسسه دین و اقتصاد به مناسبت هفته دفاع مقدس که برای گرامیداشت یاد روزهای دفاع جانانه ملت شید ایران در برابر رژیم بعثی صدام حسین به ایران نامگذاری شده است، فرصتی را فراهم میکند که به شرایط آن دوران از لحاظ اقتصادی و سیاسی و مدیریتی پرداخته شود. بنا بر این زنجیرهای از سخنرانیها و نشستهای علمی در این مؤسسه برگزار میشود که در خلال آنها تجارب کشورداری و مدیریت در بحرانیترین دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی را که با رهبری حضرت امام خمینی و مدیریت نخست وزیر و دولت دوران دفاع مقدس به دست آمده است مورد بررسی موشکافانه قرار بگیرد.
روزنامه جهان اقتصاد به دلیل اهمیت تاریخی و ضرورت یادگیری نهادهای متولی برنامهریزی و اداره امور کشور و نیز نسلهای پرسشگر امروزی، خود را مکلف به انتشار محتوای این نشستها به طور مشروح میداند. نشست روز پنج شنبه اول مهر ماه این مؤسسه از این مجموعه نشستها، به رونمایی از کتاب “میِر نامیرا” اثر پژوهشی آقای دکتر میکائیل عظیمی درباره زندگی و فعالیتهای اقتصادی اجتماعی استاد فقید میر مصطفی عالینسب، مشاور اقتصادی مهندس میرحسین موسوی نخست وزیر دوران جنگ تحمیلی اختصاص داشته است.
در خلال این نشست آقایان دکتر فرشاد مؤمنی عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و رییس مؤسسه دین و اقتصاد، دکتر علی رضاقلی پژوهشگر حوزه جامعهشناسی و علوم سیاسی و نویسنده دو کتاب جامعهشناسی خودکامگی و جامعهشناسی نخبهکشی و دکتر سید محمد رضا بهشتی استادیار گروه فلسفه دانشگاه تهران و مدیر گروه فلسفه فرهنگستان هنر در باره ویژگیهای استاد فقید میر مصطفی عالینسب و نیز ویژگیهای کتاب مورد بررسی با عنوان ” میرِ نامیرا” سخنانی گفتند که در چند بخش گزارش مشروح این گفتارها را به نظر شما خوانندگان ارجمند میرسانیم. در بخش نخست این گزارش سخنان دکتر فرشاد مؤمنی عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی را به نظر شما رساندیم و دومین و سومین بخش از این گزارش نیز بخشی از سخنان آقای علی رضاقلی پژوهشگر حوزه جامعهشناسی و علوم سیاسی را منتشر کردیم. اینک توجه شما را به نخستین بخش از سخنان دکتر سید محمد رضا بهشتی استادیار گروه فلسفه دانشگاه تهران و مدیر گروه فلسفه فرهنگستان هنر در باره این شخصیت چند وجهی و اثرگذار دوران دفاع مقدس جلب میکنیم:
دکتر سید محمدرضا بهشتی در باره شرایط زمان فعالیت ز اشاره کرد و گفت: آقای عالینسب میگفتند که ما اولین بار بود که ذوب فلز را در تنور نانوایی سنگکی انجام دادیم. یعنی هیچ. تا قبل از آن یا قوطیهای واکس شفق را داشتیم و این حداکثر کاری بود که ما در ایران آن زمان به لحاظ صنعتی انجام دادیم و من میخواهم بگویم که جالب است مگر چه حال و هوایی است که دو تا سماور به صورت شبانه روز روشن جلوی نخست وزیری در زمان دکتر مصدق، و همین طور دارد میسوزد به عنوان ِ نشانهی یک کار ِبزرگ و تاریخی ملی! پس باید درست این فضا را فهمید که چه میگوید. یا مثلا داستان ِ دادگاه لاهه و ایشان رفته بودند و شکایت شده بود از سوی به اصطلاح کارخانهی والور که انگلیسی بود و اینکه اینها با چه تلاشی بالاخره موفق شدند تا علیه کارخانهی والورکار حقوقی کرده و آنها را شکست دهند. ضمن اینکه اگر لازم شد مبسوطتر میتوان پرداخت به اینکه برخی واسطهها به اینها پیشنهاد هم داده بودند که این میزان پول را بگیرید خودتان را عقب بکشید، خب در اینها اگر ریزتر نگاه نکرد اهمیتش را متوجه نمیشویم. یا آقای عالینسب اگرچه به لحاظ امکانات مالی در سطح خیلی خوبی بود، تا چه اندازه مقید به تولید ملی بود، به طوری که اگر در دوران جوانی از کالای خارجی مصرف نمیکرد بعدها هم تا آخر عمر پارچهی کاملا ایرانی پوشید در حالی که برایش مقدور بود اینگونه هم نبود که عالَم دیده نباشد و امثال اینها. نکتهی جالبی در این است و این هم بسیار نکتهی باارزشی است و امیدوارم که دوستان اگر برایشان مقدور خواهد بود و یا شاید کار دیگری و نوع ِکار دیگری برعهده بگیرند.
دکتر محمد رضا بهشتی در ادامه سخنان خود گفت: آنچه مد نظرم است آن است که آقای عالینسب را به لحاظ تأثیرگذاری بسیار گفتهاند، در بیست و پنج سال هر هفته در کنار آقای فاضل و آقای دکتر مومنی مرتب خدمت ایشان میرسیدیم و البته یک بار به لحاظ بیماری شد پانزده روز یک بار و به یک ماه هم رسید. شما ممکن است بپرسید شما آنجا چه کار میکردید، من راستش اگر این تا این اندازه برایم قابل استفاده نمیبود این طور بیست و پنج سال این طور مداوم؛ بالاخره یک جایی پایم قطع میشد ولی انصافا شرکت در جلسات ایشان حتی برای من که رشته ام فلسفه است بسیار قابل استفاده بود.
راستش از یک زاویهی دیگر به موضوع نگاه کردم. حالا الان نکتهای را مطرح میکنم: آقای عالینسب فقط مرد میدان عمل نبود، بلکه از هفده سالگی شروع کرده بود و اتفاقا به اصطلاح از کف بازار هم شروع کرده بود، تقریبا سوابق همهی آقایانی که اقتصادی بودند و اینها را دیدهبودند و میشناختند و وقتی بزرگ شدهبودند و روی میآورند به صنعت و بعد آنچه که برای من جالب بود این بود که ایشان را جزو معدود افرادی دیدم که سطح کلان به همراه افق دورمدت را با دقت و اسلوب روش شناختی میدیدند، این نادر بود. هنوز هم ممکن است دوستان بگویند چقدر باید به ملاحظات سطح خرد بها داد و چقدر به ملاحظات سطح کلان و توسعه. شما گاهی حجره در بازار داشته باشید بعد کارخانهای زده باشید و بعد تولیدی، نکته کلیدی در مورد ایشان این بود که به واسطه درگیری با مساله کارخانهداری نگاهی که به سطح کلان داشت کاملا انضمامی بود.
ولی این رفت و شد از یک طرف کلی با اینکه ذهن بتواند کار بکند شامه بتواند کار کند. ریزهکاریهای انضمامی و جزئی را بتواند درک کند و بین اینها یک نسبت برقرار کند. برای من این جالب است.
منبع:روزنامه جهان اقتصاد